تقدیم به "خاطر " عزیزی
که به بارانم عطر نماز داده
به نمازم عطر استغاثه
به زندگیم عطر خدا
. . .
دیشب میان ساحت باران قدم زدم
با اشک ها خلوت شب را به هم زدم
باران گرفت ... فکر تو بر شاخه ام نشست
باران گرفت . . .شیشه ی تنهایی ام شکست
بادی وزید .. اشک به سجاده ام تپید
چادر نماز بی کسی ام را سرم کشید
قد قامت الصلاه تمام ستاره ها
قد قامت الصلاه الا استعاره ها
اینجا امام ...آه ِ جگر سوز شاعر است
اینجا نسیم ,خادم و باران مکبر است
نم نم ..دگر تمام فضا غرق در سکوت
نم نم صدای زمزمه ی ابر در قنوت
نم نم .. . صدای بی رمق"ربنای " ماه
نم نم شکوه توبه ی شب از تب گناه
نم نم ..نوای خیس مناجات قطره ها
نم نم نگاه خشک زمین مات قطره ها
نم نم ...صدای ذکر سجوداز زبان برگ
باران حمد و شکرو ثنا بر لبان برگ
. . .
آرایه ها با دل من هم نوا شوید
در دست های خیس قنوتم رها شوید
باران ببار بر دل مسکین کاسه ها
باید جواب گیرم از این استغاثه ها
باید تمام قافیه هارا خبر کنم
فکری برای این دل پر درد سر کنم
اینبار یک غزل همه ی حاجت من است
. . .
فقط . . یک . . غزل
Design By : Pichak |